مقالات

اعتماد به نفس و ارتباط آن با فروش، دلایل خرید کردن و یا عدم خرید مردم از شما، مراحل تقویت روابط با مشتریان

 

 

 

 

 

* بهترین چیزی که در دنیا می تواند برای شما اتفاق بیفتد چیست ؟

 

وقت گذاشتن برای رفتن پیش برنده ها و پیمودن مسیر موفقیت با آنها، هم صحبتی و بودن در کنار برنده ها.

 

قرن 21 به هیچ کس رحم نمی کند و این موضوع در مورد افرادی که اعتماد به نفس ندارند بسیار صادق است. البته در مورد مردمانی که اعتماد به نفس داشته و به زندگی ارزش می دهند، همچنین می خواهند به آرزوهای دیرینه شان برسند مسئله فرق می کند. هر انسانی با تلاش های مستمر می تواند نتیجه کارش را ببیند.

 

 

* چگونه اعتماد به نفس پیدا کرده و از کجا بفهمیم آدم با اعتماد به نفسی هستیم؟

 

شایستگی ما را به اعتماد به نفس می رساند، منظور، اعتماد به نفسی است که از قدرت های واقعی نشات بگیرند، پس قدرت خودتان را پیدا کنید و آن را به کار بگیرید و این کار را مدام تکرار کنید تا اعتماد به نفس شما، از شایستگی شما رشد کند، زمانی که کاری را انجام داده و در آن زمینه مهارتی پیدا می کنید، در زندگی احساس اعتماد به نفس می کنید.

 

 

 

 

 

 

 

* شایستگی از کجا می آید ؟

 

شایستگی از دانش، مهارت و تجربه می آید. به دنبال آدم هایی باشید که می توانند چیزی به شما یاد بدهند و شما هم بایستی از افراد دانا، به روش درست و در زمان درست، یاد بگیرید.

 

دانش، مهارت و تجربه ما را به شایستگی رسانده، شایستگی هم منجر به اعتماد به نفس شده و در نهایت اعتماد به نفس ما را به کار کردن وا می دارد و این مراحلی است که برای موفق شدن باید انجام داد.

 

- ما از طریق فکر تصمیم می گیریم ولی در قلب مان عهد می بندیم که پیشرفت کرده و آدم بزرگی شویم و این انرژی از قلب سرچشمه گرفته و از درون به بیرون تراوش می کند. زنان و مردانی که اعتماد به نفس ندارند، نمی توانند عهدی در قلب خود ببندند، چیزی که ما برای پیشرفت نیاز داریم، تعهدی است که همراه با اعتماد به نفس باشد .

 

 

 

- تعهد چگونه می تواند به ما کمک کند؟

از طریق خوب ارتباط برقرار کردن، شما نمی توانید کاری را انجام بدهید و یا به اتمام رسانید، اگر ندانید که چگونه باید ارتباط برقرار کنید. منظور از برقراری ارتباط، فقط حرف زدن نیست بلکه منظور متصل شدن افراد به یکدیگر است.

 

زمانیکه با دیگران مرتبط می شویم دیگر مجبور نیستیم چیزی به آنها فروخته یا آنها را به چیزی بفروشیم. بلکه آنها خودشان دوست دارند چیزی را که ما در زندگی مان داریم، داشته باشند، پس رمز و راز کار، در توانایی ما برای متصل شدن با آنهاست نه فروختن و یا قانع کردن آنها.

 

 

*  مراحل و راه های فروش

 

همه ما به نوعی فروشنده هستیم، فروشنده ایده ها یا کالاها، مادر ها برای فرزندانشان و شوهران برای همسرانشان نقش یک فروشنده را دارند. شما نمی توانید یک تجارت عالی راه بیندازید مگر اینکه، منطق اساسی روش فروش به مردم را رعایت کنید و این مهم، اول از طریق شما، دوم با ایده ها، سوم با محصولات و سپس آموزش چند نفر دیگر حاصل می شود.

 

قدرت شما برای متقاعد کردن تعداد زیادی از مشتری ها، برای خرید محصول شما، با قیمت مناسب و ارائه خدمات مناسب، یعنی این که هم باید افراد کافی استخدام کنید تا به شما ملحق شوند و هم بتوانید محصولات تان را به صورت خرده فروشی، مستقیما" به مشتری بفروشید و این کار، تجارتی فراتر از تصور، برای شما رقم می زند.

 

- مسر بودن در انجام کار یعنی چه ؟

 

مسر بودن کلید انجام کارهاست، اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم بایستی آن کار را هر روز تکرار کنیم.

 

 

 

 

 

 

آهای فروشنده ها :

 

امروز و یا هر روز دیگری، وقتی دم در خانه مشتری ها می روید و آنها در را به روی شما می بندند، نباید پایتان را لای در بگذارید بلکه بایستی سرتان را لای در بگذارید تا اینطوری اگر گردن تان هم لای در، گیر کند باز بتوانید با آنها حرف زده و صحبت کنید تا ارتباطی برقرار کنید.

 

منظور از مسر بودن، قدرت متقاعد کردن می باشد و اگر دقت کرده باشید در این تعریف، حرفی از فروش به میان نیامده است.

 

بزرگترین و بهترین فروشنده ها در دنیا، نمی خواهند چیزی را به ما تحمیل کنند. در عوض آنها با چنان تبحری ما را متقاعد می کنند که ما با علاقه و اشتیاق، محصول آنها را خریداری می کنیم.

 

اگر شما هم می خواهید خوب حرف بزنید و مشتریان زیاد داشته باشید، بایستی در نهایت، بر روی مهارت متقاعد کردن دیگران کار کنید و نه مهارت فروش.

 

 

*  به چهار دلیل، مردم خرید می کنند

 

دلیل اول

 

 به دست آوردن چیزی : ما چیزی را می خریم، چون می خواهیم از این راه، چیزی به دست آوریم.

 

دلیل دوم

 

 ترس : ترس انگیزه قوی به مردم جهت خرید، می دهد. مثل خرید بیمه آتش سوزی.

 

دلیل سوم

 

غرور : مردم برای این که بهتر در چشم مردم جلوه کنند، برای این که به آنها بگویند چقدر زیبا شده اید، خرید می کنند. آیا لباس را برای گرم شدن و یا راحت بودن می خریم؟ چرا این همه وقت صرف می کنیم تا بهتر به نظر برسیم؟ برای این که ما آدم های مغروری هستیم.

 

دلیل چهارم

 

تقلید : ما می خواهیم مثل کسی رفتار کنیم که فکر می کنیم آدم موفقی هست، تقلید یک علت خیلی مهم بوده که مردم حاضرند به خاطر آن، جنس بخرند.

 

 

* فرق بین آدم موفق و غیر موفق

 

آدم غیر موفق می گوید من می توانم، اما آدم موفق می گوید چگونه می توانم انجامش دهم.

 

 

 

 

 

 

* دلایل خرید نکردن و عدم همکاری مردم با شما چیست ؟

 

1 ) نداشتن اعتماد

 

 نداشتن اعتماد به شما، کالای شما یا شرکت شما. پس باید کاری کنیم تا به ما اعتماد کنند، اگر اعتماد نکنند چرا باید از ما خرید کنند. ( اعتماد از شایستگی می آید . )

 

2 ) نداشتن نیاز

 

 اگر مردم نیاز نداشته باشند پس کالایی را هم نمی خرند. اگر کسی گفت نیاز ندارم یعنی این که باید متقاعدش کنید، باید به آنها نشان دهید که چگونه با کالای شما، می توانند زندگی بهتری داشته باشند.

 

3 ) بی پولی

 

هزاران بار این جمله را شنیدیم که چون پول ندارم خرید نمی کنم. وقتی کسی می گوید پول ندارم یعنی این که هنوز ، ارزشی در کالای شما ندیده است. ما به عنوان فروشنده خوب، باید ارزش ساز باشیم، وقتی ارزش ساز باشیم برای کاری که انجام می دهیم ارزش می سازیم و به همین علت مردم می خواهند آن را داشته باشند.

 

4 ) عجله نداشتن.

 

 

نکته ) به این دو دلیل اصلی یک نفر نمی خواهد از شما خرید کند :

 

دلیل اول

 

فروشنده، خوب توضیح نمی دهد، چون اگر توضیح تان کامل باشد حتما" از شما خرید می کنند، یا با شما همکاری کرده و به تیم شما ملحق می شوند. شما روی نقطه حساس آنها تمرکز نکرده و متوجه نشدید که آنها از چه چیزی خوش شان می آید، چه چیز آنها را به حرکت درآورده و یا به چه چیزی نیاز دارند.

 

دلیل دوم

 

 شما را باور ندارند، حتی اگر توضیح تان هم کامل باشد، در صورتی که شما را باور نکنند از شما خرید نمی کنند.

 

- تمام فروشندگان باید یاد بگیرند، دست از تنبلی برداشته و توانایی های شان را افزایش دهند. شما نمی توانید آدم ها را دست کم بگیرید، تنها به خاطر اینکه آنها کفش ورزشی، شلوار جین و یا تی شرت و چیزهای دیگری می پوشند. شاید افرادی که اصلا" انتظار ندارید، از جمله بهترین خریداران باشند.

 

 زمانی که ما سادگی و حالت کودکانه را از دست می دهیم دیگر فروشنده خوبی نیستیم.

 

 

 

 

 

 

* روش 4 مرحله ای برای افزایش قابلیت های ارتباطی

 

ما 78 % از وقت مان را صرف برقراری ارتباط می کنیم، یعنی 78 درصد از وقت مان صرف حرف زدن می شود. بر اساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه مینی سوتا، تعداد 7 پیام از 10 پیام، درست منتقل نمی شود. یعنی ما فقط 30% ارتباط موثر برقرار می کنیم و 70% تلاش ما برای برقراری ارتباط، با شکست مواجه می شود و طرف مقابل منظور کلام ما را متوجه نمی شود. با استفاده از چهار روش زیر می توانیم قابلیت های ارتباطی مان را قوی تر کنیم :

 

1 ) صحبت کردن

 

 صحبت کردن به منزله حرف زدن نیست

 ما می توانیم درباره فوتبال و یا پیش بینی وضع هوا حرف بزنیم اما اگر بخواهیم درباره فرصت های شرکت مان صحبت کنیم باید اول فکر کنیم و کلمات را همانند هنرمندی که کارش را طراحی می کند کنار هم چیده و طوری از آنها استفاده کنیم که برای گیرنده، الهام دهنده بوده و ارزش داشته باشد. به همین خاطر صحبت کردن، همان حرف زدن نیست . ما خیلی حرف می زنیم اما خیلی کم صحبت می کنیم.

 

بهترین راه برای آموزش صحبت کردن، ضبط کردن نحوه حرف زدن و گوش دادن دوباره به آن است. اگر کلمات را اشتباه گفته و یا از برخی کلمات زیاد استفاده می کنیم به این معنی است که مغزمان سریع فکر نکرده تا ازکلمه جدیدی استفاده کنیم و این باعث منحرف شدن حواس شنونده از موضوع می شود.

 

2 ) خوب گوش دادن

 

روش ساده اما خیلی قدرتمند.

وقتی فیلم یا اخبار تلویزیون را نگاه می کنید، صدای تلویزیون را قطع کرده و جمله مجری را تکرار کنید با درست انجام دادن این کار، ظرف مدت کم، شما یک شنونده خوب خواهید شد. کسانی از میان ما، شنونده خوبی می شوند که روی شنیدن تمرکز کنند. بدین صورت که، وقتی در قلب تان به این باور رسیدید، فردی که با شما صحبت می کند آفریده خداست، پس بایستی مهم باشد و اگر آن شخص این همه مهم است پس سزاوار این است که من به وی توجه کنم.

 

3 ) مشاهده خوب

 

 مشاهده خوب، نه فقط دیدن بلکه با دقت مشاهده کردن است.

 90 % افرادی که با آنها سر و کار داریم در 30 ثانیه اول ذهن شان از ما شکل می گیرد. اگر بخواهیم کسی را درباره چیزی متقاعد کنیم و یا کسی را استخدام کنیم، بایستی آنها را خوب مشاهده کنیم. مشاهده کردن جزو ارکان اصلی کارهاست. زیرا بهترین فروشندگان روی کره زمین، افرادی هستند که نیازهای دیگران را خوب می بینند و می شنوند. نه آنهائیکه نگاهشان به دهان مردم می باشد.

 

بهترین دوستان شما کسانی هستند که به شما گوش می دهند، شما را تحت نظر دارند و در صورتیکه احساس خوبی نداشته باشید، آنها فهمیده و به شما کمک می کنند.

 

4 ) نوشتن

 

ما باید بتوانیم خوب بنویسیم.

چند نفر از ما وقتی نامه ای می نویسیم، اول نامه را با کلمه ( من ) شروع می کنیم؟ هیچوقت نامه را با کلمه ( من ) شروع نکنید، مانند این جمله : مشتری عزیز، من خوشحالم که این فیلم را برای شما پیدا کردم، و من امروز آن را برای شما فرستادم، چون من فکر می کنم این فیلم به شما کمک می کند. در واقع این طرز نوشتن، نشان می دهد که نامه راجع به مشتری نبوده و راجع به خودتان می باشد.

 

بهتر است اینگونه بنویسیم : مشتری عزیز، حتما" خوشحال می شوید، بدانید که این فیلم زندگی تان را تغییر داده و فرصت های جدیدی به شما ارائه می دهد و باعث می شود شما ثروتمند شده و احساس خوبی داشته باشید.

 

 

* رفتارهای هم خوان

 

ما باید خوب گوش داده، دقت کنیم و بایستی خیلی خوب ببینیم و صحبت کنیم. شبیه یک ارکستر، که می تواند 30 الی 40 نوازنده را دور هم جمع کرده که هر کدام ساز خودشان را می زنند ولی در نهایت باعث تولید یک موسیقی هارمونی می شود که بسیار زیبا بوده و  انسان را جادو می کند.

 

 

 

 

 

* رمز موفقیت چیست ؟

 

هیچ رمز و رازی برای موفقیت وجود ندارد. تنها با کار سیستمی می توان موفق شد. هیچ شرکتی، به خاطر شانس موفق نمی شود بلکه تنها وجود یک سیستم کاملا" مستقل، هم در محصولات و هم در فرآیند، سبب موفقیت شرکت ها می شود. زیرا همواره بهترین ها را به خودش جذب می کند.

 

 

* موفقیت از 4 عامل نشات می گیرد

 

1 ) هدف مشخص : باید بدانید که از زندگی چه می خواهید و گرنه به آن نمی رسید. باید هدف مشخصی داشته باشید در غیر این صورت عمر آدمی هدر رفته و تباه می شود.

 

2 ) استراتژی مشخص

 

3 ) سیستم اجرایی

 

4 ) مصمم بودن در عمل : بزرگترین ایده ها عملی نمی شوند مگر این که در انجام آنها مصمم باشید.

 

 

* شما چگونه می خواهید خوب ارتباط برقرار کنید ؟ چگونه می خواهید نیروهای تازه نفس جذب کنید ؟ چگونه می خواهید  برای فروش محصولات شرکت، فروشنده جذب کنید ؟

 

 

1 ) ابتدا در ذهن خودتان، خودتان را ارائه کنید : برای این کار حتما" بایستی ذهن مثبت داشته باشید.

 

2 ) با افکار خودتان، خودتان را معرفی کنید.

 

3 ) با ظاهرتان، خودتان را ارائه کنید : یعنی وقتی مردم به شما نگاه می کنند چه چیزی می بینند ؟ آدم باهوش یا آدم خرفت ؟ آدم زرنگ یا آدم تنبل ؟ آدم خوشحال یا آدم ناراحت ؟ آدم پرشور یا آدم کسل و بی روح ؟ شما دوست دارید آنها چه چیز ببینند ؟

 

اگر مردم شما را آنطور که دوست دارید، نمی بینند پس شما خودتان را بد ارائه می کنید.

 

4 ) شما با کلام تان، خودتان را ارائه می دهید : متاسفانه افرادی هستند که از کلمات نامناسب در کلام شان استفاده می کنند. باید از خودتان بپرسید، چرا مردم باید به من گوش دهند ؟ با پرسیدن این سئوال، بر روی فرد، نیازها، ترس ها، انگیزه ها و آرزوهای آنها تمرکز می کنید و این باعث استفاده شما از کلمات بهتر می شود، کلمات منفی را دور بریزید و همواره از کلمات مثبت استفاده کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعداد بازدید کننده : 454