مقالات

بیندیشید و ثروتمند شوید. گام ششم تا گام دهم

گام ششم : تخیل ، کارگاه ذهن

 

54- خیال کارگاهی است که در آن تمام برنامه های ناشی از انسان شکل می گیرد. عمل به کمک قوه تخیل ذهن جاری می شود. انسان می تواند هر چه را که در ذهن تصور کند و در خیال ببیند، ایجاد نماید.

55- دو شکل تصور : تصور خلاق ، تصور مصنوعی

الف ) تصور مصنوعی : به کمک این ذهنیت، انسان مفاهیم، نقطه نظرها و یا برنامه های گذشته را با ترکیبی جدید ارائه می دهد. در واقع این ذهنیت چیزی را خلق نمی کند بلکه صرفا به استناد تجربه، آموزش و مشاهدات دریافتی گذشته کار می کند. این ذهنیتی است که اغلب مخترعین از آن استفاده می کنند.

میل تنها یک انگیزه است، موضوعی مجرد است و به خودی خود ارزش ندارد مگر آنکه آن را به معادل فیزیکی خود تبدیل کنیم. تصور مصنوعی در جریان تبدیل انگیزه و میل به پول، اغلب مورد استفاده قرار می گیرد.

ب ) تصور خلاق : به کمک ذهن خلاق، انسان با فراست لایتناهی در ارتباط می شود. انسان به کمک این ذهنیت الهامات را دریافت می کند. به وسیله این ذهنیت است که نقطه نظرهای جدید به انسان منتقل می شود، به کمک این ذهنیت است که شخص می تواند با ذهن نیمه هوشیار سایرین ارتباط برقرار سازد. گوش به زنگی ذهن خلاق در صورت استفاده از آن افزایش می یابد. رهبران بزرگ صنعت، اقتصاد و امور مالی، هنرمندان، موسیقی دان ها و شعرا از آن جهت کبیر شده اند که از تصور خلاق خود استفاده کرده اند.

56- تبدیل انگیزه ناملموس میل به یک واقعیت ملموس یعنی پول، مستلزم داشتن برنامه است این برنامه را باید به کمک تصور و بیشتر با قوه ذهنی مصنوعی ایجاد کنید. بی درنگ برای تبدیل میل خود به پول، برنامه هایی تدارک ببینید. برنامه ای که بیش از همه، نیاز شما را برآورده می سازد انتخاب کنید  سپس برنامه خود را روی برگ کاغذی بنویسید به محض اینکه این کار را انجام می دهید به میل ناملموس خود شکلی حقیقی می دهید. همین اندازه برای تبدیل اندیشه شما به معادل فیزیکی آن کافی است.

57- میل یک انگیزه فکری است. انگیزه های فکری، اشکالی از انرژی هستند. وقتی با انگیزه فکری، میل به انباشت پول شروع می شود از همان قوانینی که طبیعت برای ایجاد این جهان از آن استفاده کرد، سود می جویید.

58- نقطه شروع هر موفقیت، وجود یک نظریه یا نقطه نظر است، که این نیز ناشی از تصور می باشد.

59- فرانک گونزالس : اگر اراده ای باشد، راهی وجود دارد.

60- نقطه نظر را می توان با عزم راسخ، هدف مشخص و یک برنامه معین، به پول تبدیل کرد.

61- اگر شما از جمله کسانی هستید که معتقدید کار و تلاش شدید و صداقت به تنهایی به ثروت و تنعم می انجامد بدانید که سخت در اشتباه هستید و این هرگز حقیقت ندارد. ثروت و تنعم، آن هم به مقدار زیاد، هرگز حاصل تنها تلاش شدید نیست. اگر قرار باشد ثروتی در کار باشد، این ثروت حاصل خواسته مشخص براساس استفاده از اصول معین می باشد. هرگز مسئله شانس و اتفاق مطرح نیست. اگر بخواهیم واضح تر حرف بزنیم باید بگوییم که نقطه نظر، یک انگیزه یا تکانش فکری است که مستلزم عمل به استناد تصور است. همه فروشندگان بزرگ می دانند اگر نتوان کالایی را فروخت می توان نقطه نظر را فروخت. فروشندگان معمولی این را نمی دانند و به همین دلیل است که آنها معمولی هستند.

62- یکی از ناشرین به این نتیجه رسید که بسیاری از خریداران کتاب به جای محتوای کتاب، عناوین آن را خریداری می کنند. این ناشر توانست با تغییر عنوان کتابی که فروش خوبی نداشت، فروش آن را از یک میلیون دلار بالاتر ببرد. محتوا و مضمون کتاب را هرگز تغییر نداد به جای همه این ها فقط عنوان کتاب را تغییر داد و اسم جدیدی برای آن انتخاب نمود. همین تحول در نهایت یک نقطه نظر و یک تصور بود. پس برای نقطه نظر قیمت معینی وجود ندارد. خالق نقطه نظر قیمت را تعیین می کند و اگر به اندازه کافی باهوش باشد، آن را به دست می آورد.

 

گام هفتم : برنامه ریزی سازمان یافته

 

63- تدوین برنامه عملی برای رسیدن به خواسته های خود :

الف ) با کسانی که به کمک آنها برای طرح این برنامه نیاز دارید همکاری کنید.

ب ) قبل از تشکیل گروه همکاران، ببینید که متقابلا در ازاء همکاری آنها چه امتیازاتی می توانید برای فرد فرد آنها در نظر بگیرید.

پ ) با اعضاء گروه خود هفته ای دوبار و یا بیشتر تشکیل جلسه دهید تا به اتفاق برنامه های لازم برای انباشت پول تدارک ببینید.

ت ) میان خود و سایر اعضاء گروه هماهنگی کامل ایجاد کنید، ناهماهنگی اغلب به شکست منتهی می شود.

64- این حقایق را به ذهن خود بسپارید :

اول ) شما دست به کاری زده اید که برایتان از اهمیت فراوان برخوردار است. برای اطمینان از موفقیت باید برنامه های بی کم و کاست داشته باشید.

دوم ) باید از امتیاز تجربه، آموزش، توانایی و تصور سایر ذهن ها برخوردار باشید. همه کسانی که ثروت کلان اندوخته اند از این مهم برخوردار بوده اند. هیچ کس به تنهایی، تجربه، آموزش، توانایی و دانش کافی ندارد که با آن به ثروت کلان برسد، بدون همکاری دیگران این مهم امکان پذیر نیست.

65- توجه داشته باشید که موفقیت شما هرگز از اندازه درستی برنامه شما فراتر نمی رود.

66- وقتی در اجرای برنامه خود شکست می خورید این شکست را به حساب آن بگذارید که نقصی در برنامه شما وجود داشته است. برنامه خود را بازسازی کنید و بار دیگر به تلاش خود ادامه دهید.

67- اگر قبل از رسیدن به هدف تسلیم شوید از عزم و اراده کافی برخوردار نیستید و کسی با این مشخصات هرگز در زمره برندگان قرار نمی گیرد. یک برنده هرگز متوقف نمی شود، این جمله را روی کاغذ بنویسید و آن را جایی بگذارید که قبل از خواب و هر روز صبح بعد از بیدار شدن آن را بخوانید.

68- پول، توان حرکت، اندیشیدن یا حرف زدن را ندارد اما می تواند صدای هر کسی را که او را میل کند، بشنود.

69- جالب است بدانیم که عملا تمام موفقیت های بزرگ با دریافت وجوه جبرانی برای خدمات تخصصی، یا با فروش نقطه نظر شکل گرفته اند. جز ایده و خدمات شخصی چه چیز دیگری می تواند به ثروت و تنعم بینجامد ؟

70- در دنیا با دو دسته اشخاص روبرو هستیم : گروه اول پیروان و گروه دوم رهبران

اغلب رهبران بزرگ زمانی پیرو بوده اند اما به یمن هوش و فراست خود به رهبری رسیده اند. با چند استثناء ، اشخاصی که نمی توانند با هوش و ذکاوت از یک رهبر پیروی کنند نمی توانند خود یک رهبر بزرگ شوند.

71- ویژگی های مهم رهبری

- شجاعت ادامه دار بر اساس شناخت از خویشتن و از افراد مقابل : پیروی نیست که بخواهد از یک رهبر فاقد اعتماد به نفس تبعیت کند.

- توان کنترل خویشتن : کسی که نتواند خود را کنترل کند هرگز نمی تواند دیگران را کنترل کند. کسی که می تواند بر خود مسلط باشد سرمشق پیروان خود می شود.

- داشتن احساس انصاف و عدالت

- قاطعیت در تصمیم گیری

- داشتن برنامه های مشخص : رهبر موفق باید کارش را برنامه ریزی کند و آن را به اجرا بگذارد. رهبری که به حدس و گمان کار کند، رهبری که برنامه های قبلی و عملی نداشته باشد، به کشتی بی سکانی می ماند که دیر یا زود به صخره ها برخورد خواهد کرد.

- رهبر باید از پیروان خود فعالتر باشد.

- شخصیت خوشایند : هیچ انسان بی توجهی نمی تواند یک رهبر موفق شود.

- احساس همدلی و همدردی : رهبر موفق کسی است که پیروان خود و مسائل آنها را می شناسد.

- احاطه بر امور

- تمایل به قبول مسئولیت : رهبر موفق باید مسئولیت اشتباهات و نواقص همکارانش را بپذیرد. اگر بخواهد مسئولیت هایش را به گردن دیگران بیندازد رهبر باقی نخواهد ماند. اگر یکی از پیروان رهبر مرتکب اشتباه شود و در هیبت شخصی بی صلاحیت ظاهر شود رهبر باید خود را مسوول ناکامی او بداند.

- همکاری : رهبر باید بتواند همکارانش را به انجام کار تشویق کند، رهبری مستلزم قدرت و قدرت مستلزم همکاری است.

72- ده علت مهم شکست رهبری

- ناتوانی در سازماندهی : کسی که در مقام رهبری اذعان می کند که تحت تاثیر شرایط نمی تواند در برنامه های خود تجدید نظر کند، نداشتن کارایی خود را اذعان کرده است. رهبر موفق باید بر جزئیات مرتبط با وظیفه اش احاطه داشته باشد، البته معنای این حرف این است که او باید جزئیات کار خود را به افراد لایق و کاردان بسپارد.

- فقدان فروتنی : عبارت ( بزرگترین شما کسی است که بیشتر به دیگران خدمت کند ) واقعیتی است که تمام رهبران موفق آن را رعایت کرده و به آن احترام می گذارند.

- توجه داشته باشید که دنیا به اشخاص، نه به دلیل علم و اطلاعاتشان بلکه به خاطر کارشان و به خاطر ترغیب دیگران به کار، پاداش می دهد.

- ترس از رقابت پیروان : رهبر توانا اشخاص را پرورش می دهد که بتواند به اراده خود هر بخش از کارش را به آنها واگذار کند. یک رهبر موثر و کارآمد می تواند به کمک دانش شغلی و خاصیت مغناطیسی شخصیت خود، کارآیی دیگران را افزایش داده و آنها را به ارائه خدمات بهتر تشویق کند.

- فقدان تصور و تخیل : رهبر، بدون داشتن قدرت تصور و تخیل نمی تواند با شرایط اضطراری روبرو شود.

- خودخواهی : رهبر موفق و بزرگ کسی است که همه موفقیت ها را به همکاران خود نسبت می دهد.

- افراط : پیروان به رهبری که اعتدال را نگه نمی دارد، احترام نمی گذارند.

- فقدان صمیمیت : نداشتن وفاداری و صمیمیت، انسان را تا حد ذرات خاک، تنزل مقام می دهد و او را به موقعیتی که زیبنده اوست تنزل می دهد.

- تاکید بر اختیار و اقتدار : رهبر موفق هرگز در دل همکاران خود ترس و هراس نمی کارد. رهبر خوب کسی است که نسبت به همکاران خود همدردی می کند، آنها را درک و شرایط انصاف را رعایت می کند.

- تاکید بر سمت و عنوان : کسی که بیش از اندازه به عنوان خود تاکید کند جز این، چیزی که به آن تکیه کند ندارد. درهای اتاق رهبر واقعی به روی همه کسانی که مایل به ملاقات او هستند باز است و محل کار وی مبری از تشریفات رسمی و دست و پاگیر است.

73- بازرگانان موفق کسانی را استخدام می کنند که با هنر روانشناسی و تبلیغ، برای ارائه ویژگی ها و خصوصیات کالای خود آگاه باشند.

74- موفقیت اغلب کارفرمایان موفق، ناشی از توانایی آنها در انتخاب افراد واجد شرایط است.

75- چگونه به شغل مورد نظر خود دست یابیم :

الف ) تصمیم بگیرید که دقیقا متقاضی چه شغلی هستید، اگر این شغل وجود ندارد ممکن است بتوانید آن را ایجاد کنید.

ب ) شرکت یا کسی را که می خواهید برای او کار کنید، بیابید.

پ ) درباره کارفرمای احتمالی خود مطالعه کنید. از سیاست ها، نیروی کار و از امکان پیشرفت خود در آنجا مطمئن شوید.

ت ) با تجلیل استعدادها و توانایی های خود ببینید که چه می توانید به آنها ارائه دهید. برنامه ای بریزید و راههایی بیابید تا آنها را متقاعد کنید که می توانید به خوبی از عهده آنها برآیید.

ث ) به جای آنکه به آنها بگویید من طالب چنین شغلی هستم و یا اینکه از آنها بپرسید چه شغلی برای من دارید، به آنچه که شما می توانید به آنها بدهید، بیندیشید.

ج ) با نویسنده با تجربه ای مشورت کنید تا خواسته شما را به زیبایی و با انشاء مناسب به روی کاغذ بیاورد.

چ ) درخواست خود را به کسی که اختیار استخدام دارد، ارائه دهید. مطمئن باشید که بقیه کارها به خودی خود انجام می شود.

76- همه شرکت ها و موسسات اقتصادی در جستجوی اشخاص ارزشمندی هستند که بتوانند از نقطه نظرها، خدمات و ارتباطات آنها بهره مند گردند. مطمئن باشید هر شرکتی برای کسی که برنامه مشخصی برای فایده رساندن به آن شرکت را داشته باشد، استقبال می کند.

77- برنامه ریزی دقیق و منظم، پیمودن نیمی از راه است.

78- ادب و خدمات، مفاهیم تعیین کننده تجارت امروز هستند.

79- هر کس باید فروشنده خدمات شخص خود باشد.

80- اندروکارنگی بر این حقیقت تاکید داشت : اشخاصی را که به لحاظ کمی و کیفی در شرایط مطلوب باشند ولی روحیه هماهنگ نداشته باشند، استخدام نکنید.

81- تحلیل فرمول کمیت و کیفیت :

الف ) کیفیت خدمت به این معناست که خدمات خود را به کاراترین شکل ممکن ارائه دهید.

ب ) کمیت خدمت به این معناست که خدمات خود را در همه مواقع ارائه نمایید.

پ ) روحیه ارائه خدمت به معنای داشتن رفتاری هماهنگ و موافق است، روحیه ای که به بهبود روحیه همکاری همکاران شما کمک کند.

82- کفایت کیفیت و کمیت خدمات، تضمین کننده دائمی بازار برای خدمات شما نیست. طرز رفتار و روحیه شما عامل تعیین کننده بسیار مهمی است که با قیمتی که برای خدمت خود دریافت می کنید و با طول زمانی که در اشتغال باقی می مانید سر و کار دارد.

83- کسی که با فروش خدمات شخصی کسب درآمد می کند از کسی که کالایی می فروشد چیزی کم ندارد. توجه داشته باشید که مغزهای شایسته و با صلاحیت اگر به گونه ای موثر به بازار ارائه شوند در مقایسه با فروش کالا سرمایه های مطلوب تری هستند. زیرا مغز چنان سرمایه ای است که در اثر کسادی با فرسایش روبرو نمی شود. نه می توان آن را دزدید و نه آن را خرج کرد. از آن گذشته پول لازم برای اداره یک کار تا زمانی که با مغز کارآمد ترکیب نشود، کمترین ارزشی ندارد.

84- سی و یک دلیل شکست و ناکامی

- اشکالات جسمانی : کسی که با یک نقص جسمانی یا مغزی به دنیا می آید و کار چندانی نمی تواند صورت دهد. از بین 31 مورد تنها این مورد است که نمی توان آن را به سادگی اصلاح کرد.

- نداشتن هدف مشخص در زندگی : برای کسانی که هدف مشخصی را در زندگی دنبال نمی کنند شانس موفقیت چندانی وجود ندارد.

- نداشتن اشتیاق برای پیشرفت و ترقی : آنهایی که مایل نیستند بهای ترقی و پیشرفت را بپردازند شانسی برای موفقیت ندارند.

- تحصیلات نامکفی : تحصیل ناکافی مشکل فلج کننده ای است که می توان این کمبود را برطرف نمود. برای قرار گرفتن در شمار تحصیل کرده ها به بیش از یک مدرک دانشگاهی نیاز است. آموزش دیده کسی است که می تواند خواسته هایش را بدون خدشه دار ساختن حقوق دیگران برآورده سازد. البته به اشخاص به خاطر آنچه می دانند حقوق نمی دهند بلکه با توجه به کاری که با این علم و دانش خود می کنند دستمزد می دهند.

- نداشتن نظم و ترتیب : نظم و ترتیب، ناشی از کنترل خویشتن است. یعنی اینکه بتوان کیفیات منفی خود را کنترل نمود. قبل از اینکه بتوانید شرایط را کنترل کنید باید ابتدا خود را کنترل نمایید. اگر بر خود مسلط نباشید این (( خود )) بر شما مسلط می شود.

- نداشتن سلامتی : برخوردار نبودن از سلامتی مانع موفقیت است. بیشترین دلایل موجد ناراحتی های جسمانی عبارتند از :

الف ) پرخوری یا مصرف غذاهای مضر

ب ) عادات فکری اشتباه و توجه به امور منفی

پ ) افراط در فعالیت های جنسی

ت ) ورزش نکردن

ث ) تنفس نادرست و محروم ماندن از هوای سالم

- تاثیرات نامطلوب محیطی در دوران کودکی : گرایشات بزهکاری در دوران کودکی از محیط و یا دوستان نااهل منتقل می شوند.

- تنبلی و مسامحه : مسامحه و امروز و فردا کردن یکی از علل مهم شکست و ناکامی است. اغلب ما در زندگی از آن رو شکست می خوریم که در انتظار رسیدن (( زمان مناسب )) هستیم. صبر نکنید و منتظر نمانید زیرا زمان مناسب هرگز از راه نمی رسد. از همین جایی که هستید شروع کنید و از ابزاری که در اختیار دارید استفاده نمایید. وقتی دست به کار شدید ابزار بهتری پیدا می کنید.

- نداشتن مداومت و پشتکار : اغلب ما آغازگرهای خوبی هستیم اما تمام کننده های خوبی نیستیم. بسیاری از اشخاص با مشاهده نخستین نشانه های شکست و ناکامی دست از کار می کشند. کسی که مداومت می کند مشکل را از پیش روی خود برمی دارد و مشکل را خسته می کند. پشتکار و مداومت شکست و ناکامی را محو می کند.

- شخصیت منفی : کسی که با دید منفی به اشخاص و امور نگاه می کند شانسی برای موفقیت ندارد. شخصیت منفی، همکاری را جلب نمی کند.

- کنترل نکردن امیال جنسی : امیال جنسی را باید کنترل نمود و در مسیر درست هدایت کرد.

- میل کنترل نشده برای دستیابی به چیزی در ازاء هیچ چیز : میل به قمار میلیون ها نفر را به شکست و نومیدی سوق داده است.

- نداشتن عزم راسخ در تصمیم گیری : اشخاص موفق به راحتی تصمیم می گیرند و اشخاص ناموفق در تصمیم گیری آرام و آهسته عمل می کنند. تردید در تصمیم گیری و مسامحه کاری برادران دوقلو هستند. هر جا یکی از آنها وجود داشته باشد به احتمال زیاد دیگری هم وجود دارد. این زوج را نابود کنید و اجازه ندهید که شما را به شکست و ناکامی سوق دهند.

- هراس های 6 گانه : 6 هراس اصلی که همه اشخاص در زمانی با یک یا ترکیبی از آنها روبرو می شوند.

الف ) ترس از فقر                                                   ب ) ترس از انتقاد                       پ ) ترس از بیماری

ت ) ترس از دست دادن عشق و محبت اشخاص      ث ) ترس از سال های کهولت      ج ) ترس از مرگ

 

- انتخاب همسر نامناسب : یکی از دلایل عمده ناکامی است. ازدواج میان اشخاص ارتباط صمیمانه ایجاد می کند اگر این ارتباط هماهنگ نباشد امکان شکست زیاد است.

- احتیاط بیش از اندازه : کسی که به دلیل احتیاط بیش از اندازه دست به کار نمی شود به اجبار پس مانده ها و باقی مانده های دیگران نصیب او می شود، زندگی پر از فرصت های مناسب است.

- انتخاب اشتباه همکاران : کسی را برای همکاری انتخاب کنید که ارزش همکاری را داشته باشد.

- خرافات و تعصب : خرافات نوعی ترس و نشانه جهل و نادانی است. اشخاص موفق چشمان خود را باز نگه می دارند و هراسی به دل راه نمی دهند.

- انتخاب شغل نامناسب : موفق شدن در کاری که آن را دوست ندارید، امکان پذیر نیست. مهمترین قدم در ارائه و فروش خدمات شخصی، انتخاب حرفه ای است که بتوانید با تمام وجود به آن بپردازید.

- فعالیت های غیر متمرکز : به جای پرداختن به انواع و اقسام فعالیت ها، همه تلاش خود را روی یک هدف قطعی متمرکز سازید.

- خرج کردن بی حساب : ولخرجی شیوه خردمندان نیست. عادت کنید بخشی از درآمد خود را پس انداز کنید. داشتن پول در بانک هنگام چانه زنی برای فروش خدمات شخصی به انسان قوت قلب می دهد. بدون داشتن پول و پس انداز، شخص مجبور است که هر پیشنهادی را که به او بدهند بپذیرد و به داشتن آن شغل خوشحال باشد.

- نداشتن دلگرمی : بدون دلگرمی نمی توان دیگران را مجاب کرد.

- ناشکیبایی : اشخاصی که ذهن بسته دارند به ندرت موفق می شوند.

- رعایت نکردن حد اعتدال

- ناتوانی در همکاری با دیگران

- ثروت بادآورده : ثروتمند شدن سریع، اغلب از فقر و تنگدستی خطرناک تر است.

- نداشتن صداقت

- نفس پرستی و خودبینی : کبر و نخوت قاتل موفقیت هستند.

- کارهای حدسی

- نداشتن سرمایه

- سایر دلایل

توصیه : کسی که شما را به خوبی می شناسد از او بخواهید این 31 دلیل شکست و ناکامی را در شما تحلیل کند.

85- آیا ارزش خود را می دانید؟ تنها با تحلیل دقیق خود می توانید خویشتن را بشناسید. بی اطلاعی از خویشتن عواقب ناخوشایندی در بر دارد.

86- پرسشنامه تحلیل خویشتن :

- آیا به هدفی که امسال برای خود تعیین کرده ام، رسیده ام؟

- آیا بهترین خدماتی را که در توان داشته ام ارائه کرده ام؟ آیا می توانستم خدماتی بهتر از این ارائه کنم؟

- آیا بیشترین خدماتی را که می توانستم ارائه داده ام؟

- آیا روحیه و اخلاق من از هماهنگی لازم برخوردار بوده است؟

- آیا تحت تاثیر مسامحه و به فردا موکول کردن کارها، از شدت کارایی من کاسته شده است؟ اگر چنین بوده شدت این مسامحه چه اندازه بوده است؟

- آیا شخصیت خود را بهبود بخشیده ام؟ در صورت مثبت بودن جواب، چگونه؟

- آیا برای اجراء و انجام برنامه های خود تا رسیدن به نتیجه منطقی تلاش نموده ام؟

- آیا در همه موارد بدون تردید و دودلی تصمیم گیری کرده ام؟

- آیا به 6 هراس کلاسیک اجازه داده ام که از کارایی من بکاهد؟

- آیا بیش از اندازه محتاط یا بیش از اندازه بی احتیاط بوده ام؟

- آیا با همکارانم روابط معقول داشته ام؟

- آیا نداشتن تمرکز نیروی مرا تحلیل برده است؟

- آیا در مقایسه با همه شرایط و همه موضوعات، ذهنیتی باز داشته ام؟

- در چه زمینه هایی بر توانایی ارائه خدمات بهتر خود، افزوده ام؟

- آیا در ارتباط با هر یک از عادات خود، حد اعتدال خود را فراموش کرده ام؟

- آیا آشکارا یا در خفا نفس پرستی داشته ام؟

- آیا برخورد من با همکارانم، آنها را به احترام گذاشتن به من ترغیب کرده است؟

- آیا عقاید و تصمیمات من بر اساس حدس و گمان استوار بوده است؟ و یا با توجه به اندیشه و تحلیل دقیق صورت گرفته است؟

- آیا اوقات خود را زمان بندی کرده ام؟ آیا در امر هزینه ها و درآمدها بودجه بندی را رعایت کرده ام؟

- چه زمانی از اوقات من صرف فعالیت های غیر سودمند شده است؟ آیا می توانستم از اوقاتم به گونه ای سازنده تر استفاده کنم؟

- چگونه می توانم در کار و در زمانم تجدید نظر کنم تا در سال آینده از کارایی بیشتری برخوردار باشم؟

- آیا به دلیل رفتار مغایر با وجدانم احساس گناه می کنم؟

- در چه زمینه هایی بیش از حقوق دریافتی ام خدمت کرده ام؟

- آیا با کسی برخورد غیر منصفانه داشته ام؟ اگر جواب مثبت است، چگونه؟

- اگر قرار باشد خریدار خدمات خودم در سال گذشته باشم، آیا از کاری که در طول سال انجام داده ام، راضی هستم؟

- آیا کار دلخواهم را انجام می دهم؟ اگر جواب منفی است، چرا کاری را که دوست ندارم می کنم؟

- آیا خریدار خدمات من، از آنچه خریده راضی بوده است؟ اگر نبوده چه دلیلی داشته است؟

- امتیاز من در زمینه موفقیت چه اندازه بوده است؟

87- سرمایه : سرمایه منحصر به پول نیست. در کنار پول باید به وجود افراد باهوش و برنامه های سازمان یافته و برنامه ریزی های دقیق اشاره کرد که امکان استفاده موثر از پول را فراهم می سازد.

88- از ثروت و فرصت بدون سازمان کاری ساخته نیست. برای انباشت ثروت تنها یک راه مفید و مطمئن وجود دارد و آن ارائه خدمات مفید است. بی آنکه متقابلا مایه بگذارید و از نیروی خود و دیگران استفاده کنید، امکان انباشت ثروت وجود ندارد.

89- فرصت های مناسب بال های خود را به روی شما گشوده اند قدمی پیش بگذارید، هدفی انتخاب کنید، برنامه ای تدارک ببینید و آن را به اجراء بگذارید و با ابرام و پافشاری در راستای تحقق آن حرکت کنید سایر مسائل خود به خود حل می شوند. بدانید که چیزی از شما دریغ نمی شود اما نمی توان گفت که می توانید ثروت را در ازاء هیچ چیز به دست آورید، توجه داشته باشید که نظام، بوسیله قانون اقتصاد کنترل می شود و به حکم این قانون تا چیزی ندهید چیزی دریافت نمی کنید.

 

گام هشتم : تصمیم گیری، غلبه بر تردید و دودلی

 

موفقیت را نیازی به توضیح نیست

 

90- یکی از برجسته ترین ویژگی های هنری فورد، تصمیم گیری سریع و قاطعانه بود. او بر تصمیمات خود می ایستاد آنگونه که به او لقب (( سمج )) داده بودند.

91- اغلب کسانی که از تنعم دور می مانند به سادگی تحت تاثیر عقاید دیگران قرار می گیرند، اجازه می دهند که روزنامه نگاران، اطرافیان و شایعه پردازان به جای آنها فکر کنند. اظهار عقیده ارزان ترین کالای روی زمین است. هر کس عقیده ای دارد و می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. اگر هنگام تصمیم گیری تحت تاثیر عقاید دیگران قرار بگیرید در کار خود موفق نمی شوید و بعید است بتوانید تمایل به ثروتمند شدن را جامه عمل بپوشانید. اگر تحت تاثیر عقاید دیگران هستید تمایلی به عقیده خود نخواهید داشت.

92- به استثناء همکارانی که برای خود انتخاب کرده اید اجازه ندهید دیگران در تصمیم گیری های شما دخالت کنند. در انتخاب همکاران دقت به خرج دهید، کسانی را انتخاب کنید که با شما هماهنگ و همدرد باشند.

93- چشم ها و گوش های خود را باز و دهان خود را ببندید این کار به تصمیم گیری شما کمک بیشتری می کند، اشخاص پرحرف کار کمتری انجام می دهند.

94- ارزش تصمیمات بستگی به شجاعت دارد که برای ارائه آن لازم دارید. تصمیمات بزرگ که شالوده تمدن را پایه گذاری کرده اند با قبول ریسک های بزرگ امکان پذیر شد، در بسیاری از آنها پای مرگ و زندگی مطرح بود.

95- اندیشه همراه با میل شدید می تواند خود را به هم ارز فیزیکی خود تبدیل کند.

96- کسانی که قاطعانه تصمیم می گیرند از خواسته خود آگاهند و اغلب به این خواسته های خود می رسند. رهبران در هر بخش از زندگی تصمیمات صریح و قاطع می گیرند و این یکی از دلائل رهبر بودن آنهاست. دنیا از روی عادت به اشخاصی که گفتار و کردارشان نشان می دهد که به کجا می روند، روی خوش نشان می دهد.

 

گام نهم : ابرام و مداومت

 

97- ابرام و مداومت، عامل حیاتی برای تبدیل میل به هم ارز پولی آن است. مبنای مداومت و پایداری قدرت اراده است. وقتی نیروی میل، اشتیاق و اراده به درستی ترکیب شود ترکیبی مقاومت ناپذیر ایجاد می شود. موفق های بزرگ گاه به خونسردی و گاه به بی ترحمی متهم می شوند، اینها اغلب به اشتباه داوری می شوند آنچه آنها دارند قدرت و اراده ای است که آن را با پایداری و مداومت درهم می آمیزند تا به شرایط دلخواه خود برسند.

98- نداشتن مداومت در کار یکی از علل ناکامی است.

99- سهولت موفقیت، تنها بستگی به شدت میل و اشتیاق شما دارد. نقطه شروع همه موفقیت ها میل و اشتیاق است. میل و اشتیاق کم نتایج ضعیف به بار می آورد. اگر احساس می کنید فاقد پایداری و مداومت هستید باید میل و اشتیاق خود را افزایش دهید.

100- اگر احساس بی تفاوتی دارید مطمئنا هنوز ذهنیت پولدار شدن را به دست نیاورده اید.

101- پیروزی از آن کسانی است که مغزی آماده برای جذب دارند. به یاد داشته باشید ذهن نیمه هوشیار شما در خواب و در بیداری فعال است.

102- فقر نصیب کسی می شود که ذهنش مایل به آن است به همین صورت ثروت هم نصیب کسانی می شود که برای جذب آن آمادگی دارند. با این حال در هر دو مورد قوانین مشابهی حاکم هستند. ذهنیت فقر بدون استفاده آگاهانه از عادات مناسب آن رشد می کند ولی ذهنیت پول باید در اشخاص ایجاد شود مگر اینکه کسی با این ذهنیت متولد شود.

103- اگر در انتخاب گروه همکاران خود دقت لازم را به عمل آورید باید دست کم یک نفر را داشته باشید که شما را در کار مداومت یاری دهد.

104- کسانی که عادت مداومت را در خود می کارند خود را در برابر شکست بیمه می کنند و بدون توجه به ناکامی های اولیه سرانجام به فراز پله های ترقی و پیشرفت می رسند، گاه به نظر می رسد انگار دست راهنمایی در کار است که هدفش آزمایش انسان ها در شرایط دشوار است. کسانی که بعد از شکست خود را بالا می کشند و به تلاش خود ادامه می دهند از (( در )) وارد می شوند و دنیا به آنها مرحبا و آفرین می گوید، ندایی به آنها می گوید (( می دانستم که موفق می شوی )) هیچ کس نمی تواند قبل از موفقیت در آزمون مداومت به پیروزی برسد.

105- هر جا به کسی برخوردید که در حال انباشت ثروت است بدانید که دست مداومت در کار بوده است.

106- مداومت هم مانند همه جنبه های ذهنی علل مشخصی دارد که از مهمترین آنها به موارد ذیل اشاره می کنیم :

الف ) هدف مشخص : دانستن اینکه چه می خواهیم نخستین و مهمترین گام به سوی افزایش مداومت است.

ب ) میل : میل شدید، مداومت و ایستایی را افزایش می دهد.

پ ) اتکای به نفس : توانایی های خود را باور داشتن، شخص را تشویق می کند تا در جهت تحقق برنامه های خود بکوشد.

ت ) برنامه های مشخص : برنامه سازمان یافته حتی اگر ضعیف و غیر عملی باشد مداومت را تشویق می کند.

ث ) دانش دقیق : اطلاع از درستی برنامه، مداومت را تشویق می کند و حال آنکه حدس به جای دانستن، نابود کننده مداومت است.

ج ) همکاری : همدردی، درک کردن و هماهنگی با دیگران مداومت را افزایش می دهد.

چ ) قدرت اراده : عادت تمرکز دادن فکر به ایجاد برنامه هایی برای رسیدن به هدف مشخص منجر به مداومت و پشتکار می شود.

ح ) عادت : مداومت نتیجه مستقیم عادت است. مغز بخشی از تجارب روزانه را جذب می کند. ترس از جمله بدترین دشمنان انسان است که می توان آن را با تکرار اقدامات شجاعانه از بین برد.

107- نقاط ضعفی که همه علاقمندان به کسب ثروت باید از آن اطلاع داشته باشند :

الف ) ناتوانی در شناخت و تعریف دقیق خواسته های خود.

ب ) مسامحه کاری و به فردا موکول کردن کارهای امروز بدون دلیل موجه.

پ ) بی علاقگی به کسب دانش های تخصصی.

ت ) تردید و دودلی : به تعویق انداختن تصمیم گیری ها به جای پرداختن به آنها.

ث ) عادت اتکاء به توانایی ها به جای ایجاد برنامه های مشخص برای حل مسائل.

ج ) از خود راضی بودن : درمانی برای این مشکل وجود ندارد و کسانی که از آن رنج می برند امیدی برایشان متصور نیست.

چ ) بی تفاوتی که به سادگی در آمادگی شخص برای مصالحه در همه زمینه ها به جای مقاومت در برابر آنها مشاهده می شود..

ح ) دیگران را مسوول اشتباهات خود دانستن و قبول شرایط نامناسب به عنوان امر ناچار.

خ ) پایین بودن سطح میل و انگیزه.

د ) تمایل به تسلیم شدن در برخورد با نخستین نشانه های شکست.

ذ ) فقدان برنامه های سازمان یافته.

ر ) بی توجهی به نقطه نظرها و استفاده از موقعیت ها.

ز ) آرزو کردن به جای مایل بودن.

ژ ) کنار آمدن با فقر به جای تصمیم گیری برای ثروتمند شدن.

س ) توجه به راه های میان بر برای رسیدن به ثروت و تنعم. مثل قمار کردن و فعالیت های مشابه .

ش ) ترس از انتقاد : ناتوانی در برنامه ریزی به دلیل ترس از حرفهای دیگران.

با مطالعه فهرست بالا ببینید که کیستید و انجام چه کاری از شما ساخته است

 

108- ترس از انتقاد در عمق اغلب نقطه نظرهایی است که هرگز به سطح برنامه ریزی و اقدام نمی رسند.

109- اغلب مردم به خویشاوندان، دوستان و آشنایان خود اجازه می دهند که در زندگی آنها دخالت کنند، همه اینها ناشی از ترس از انتقاد است. گروه کثیری از مردم در ازدواج و در مبادلات تجاری خود اشتباه می کنند و به شرایط نامناسبی می رسند، ناخشنود می شوند زیرا از انتقاد می ترسند. می ترسند که انتقاد کنند و مورد انتقاد قرار گیرند. هر کس که تسلیم این ترس شده است از سنگینی خسارات آن آگاه است و می داند که آسیب ناشی از آن اشتیاق و میل به موفقیت شخص را نابود می کند. بسیاری از اشخاص از دست زدن به کارهای شانسی و خطیر در زندگی خود اجتناب می ورزند. اینها نیز نگرانند که شکست بخورند و مورد انتقاد قرار گیرند. ترس از انتقاد به مراتب قوی تر از میل به موفقیت است.

110- روی 100 نفر از آشنایان خود بررسی کنید، از آنها بپرسید که در زندگی بیش از همه به چه علاقه دارند. قول می دهم 98 نفر آنها نتوانند جواب دهند. اگر آنها را برای جواب دادن زیر فشار بگذارید برخی به امنیت، گروهی به پول و خوشبختی و جمعی دیگر به شناخت اجتماعی و سهولت زندگی، توانایی در خواندن و رقصیدن یا نوشتن اشاره می کنند اما هیچکدام نمی توانند این واژه ها را تعریف کنند. توجه داشته باشید که ثروت و تنعم نسبت به میل و آرزو واکنش نشان نمی دهد، واکنش آنها به برنامه های مشخص، میل و اشتیاق شکل گرفته و مداومت پردوام است.

111- برای افزایش مداومت نیازی به هوش و فراست و آموزش خاصی نیست.

چهار اقدام برای عادت به مداومت :

الف ) هدف مشخص همراه با اشتیاق سوزان برای رسیدن به آن.

ب ) برنامه ای مشخص با اقدام مستمر و پیوسته.

پ ) ذهنی بسته و گارد گرفته در برابر نفوذهای منفی و مایوس کننده که از جمله آنها می توان به پیشنهادات و تلقین های منفی دوستان، آشنایان و بستگان اشاره نمود.

ت ) استفاده از همکاران واجد شرایط.

اینها 4 اقدام ضروری برای موفق شدن در زندگی هستند. کل فلسفه تمامی نوشته ها و کتاب ها بر این است که این 4 مورد را در شما عادت سازد. با این اقدامات سرنوشت اقتصادی خود را مشخص می سازید. اینها اقداماتی هستند که منجر به تنعم و ثروت به مقدار کم یا زیاد می شوند. اینها راه را برای رسیدن به قدرت و شهرت و شناخت هموار می سازند. اینها 4 مرحله ای هستند که شانس مطلوب را برای شما فراهم می آورند. اینها به غلبه بر ترس و یاس و نومیدی و بی تفاوتی منجر می شوند. هر کس بر این 4 مرحله مسلط گردد از اجر و پاداش بزرگ بهره مند می گردد.

112- به راستی که مداومت به اشخاص نیروی قدرتمندی برای غلبه بر مشکلات می دهد. آیا کیفیت مداومتی که در ذهن شخص ایجاد می شود به او امکان می دهد که به نیروهای فوق طبیعی دسترسی داشته باشد؟ آیا نیروی لایزال طبیعی خود را در جانب کسی قرار می دهد که هنوز به مبارزه ادامه می دهد؟ آن هم زمانی که نبرد را باخته؟ آن هم زمانی که همه در جانب مخالف او هستند؟ جواب مثبت است زیرا مداومت رکن پیروزی همه مردان بزرگ بوده است. وقتی درباره پیامبران، فیلسوفان، اعجازگران و رهبران مذهبی مطالعه و بررسی می کنیم بدون استثناء به این نتیجه می رسیم که مداومت، تمرکز و تصمیم قطعی و هدف مشخص منابع اصلی موفقیت آنها بوده است.

 

گام دهم : قدرت همکاران

 

113- تلاش سازمان یافته ناشی از هماهنگی تلاش دو یا سه نفر است که برای رسیدن به هدف مشخص تلاش می کنند.

114- هرگز یک شخص به تنهایی نمی تواند به اتکای تلاش های شخصی اش موفق شود. هیچ کس بدون کمک نیروی همکاران به جایی نمی رسد.

115- دو ویژگی اصل گروه همکاران : سابقه کاری هر کسی را که در زمینه کسب ثروت موفق بوده است بررسی کنید تا به شما ثابت شود که آنها آگاهانه یا ناآگاهانه از اصل گروه همکاران سود برده اند.

ویژگی اول : ماهیت اقتصادی : هر کس بتواند با اشخاصی که از شعور مقبول برخوردار باشند همکاری کند، با آنها هماهنگ باشد و از توان آنها بهره بجوید به سود خود کار کرده است. این تعاون و همکاری تقریبا مبنای همه موفقیت های بزرگ بوده است.

ویژگی دوم : هر دو مغزی که در کنار هم قرار می گیرند مغز سومی با نیرویی نامرئی و ناملموس ایجاد می کنند که می تواند با مغز سومی در ارتباط باشد.

116- کارنگی معتقد بود که همه قدرت او در نیروی جمع همکارانش خلاصه شده است.

117- اشخاص از طبیعت و عادات و نیروی فکری کسانی که با آنها همکاری و همراهی می کنند، بهره مند می گردند.

118- گاندی با بسیج ذهن و جسم بیش از 200 میلیون انسان و ایجاد هماهنگی دربین آنها برای رسیدن به هدف مشخص، به نیروی عظیمی دست یافت.

119- احساسات و اندیشه های مثبت همان جانبی است که پول و ثروت را با خود به همراه دارد و احساسات منفی جانب دیگر حرکت را مشخص می سازند که همانا فقر و فلاکت است.

تعداد بازدید کننده : 427