مقالات

بیندیشید و ثروتمند شوید. گام یازدهم تا گام پانزدهم

گام یازدهم : کیمیاگری احساس جنسی

 

خوشبختی در انجام دادن است، نه صرفا به داشتن

 

120- میل جنسی قوی ترین میل موجود در انسان است. کسی که تحت تاثیر آن قرار می گیرد از نیروی تصور و تخیل فراوان برخوردار می شود. شجاعت، قدرت، اراده، مداومت و خلاقیتی پیدا می کند که در سایر اوقات وجود خارجی ندارند.میل جنسی در انسان به اندازه ای قدرتمند است که شخص به خاطر آن شهرت و اعتبار خود را به خطر می اندازد و حتی جانش را در معرض خطر قرار می دهد. وقتی از این میل به درستی استفاده شود تحت تاثیر تصور و تخیل و شجاعت ناشی از آن، ادبیات، هنر، پول و ثروت صورت خارجی پیدا می کند.

121- زنان و مردان بسیار موفق، انگیزه های جنسی قوی داشته اند.

122- محرک هایی که ذهن انسان به سهولت به آنها واکنش نشان می دهد عبارتند از :

الف ) میل ابراز جنسی

ب ) عشق

پ ) اشتیاق سوزان برای شهرت، قدرت، منابع مالی و پولی

ت ) موسیقی

ث ) دوستی میان دو جنس مخالف یا موافق

ج ) ایجاد اتحادیه ای از همکاران که با فعالیت همگون برای پیشرفت مادی و معنوی تلاش می کنند.

چ ) رنج بردن متقابل

ح ) تلقین به خود

خ ) ترس

د ) مواد مخدر و الکل

میل ابراز جنسی در راس همه این محرک ها جای دارد، به سادگی روی مغز اثر می گذارد و چرخ های اقدام جسمانی را به حرکت در می آورد. از این میان 8 محرک طبیعی و سازنده و دو محرک مخربند.

123- تعریف نابغه : نابغه کسی است که می تواند برشدت اندیشه خود بیفزاید تا بتواند آزادانه از منابعی از دانش که در ذهن و اندیشه طبیعی وجود ندارد، استفاده کند.

124- نبوغ به کمک حس ششم ایجاد می شود، این حس ششم تجسم خلاق است و کسانی که از این ذهنیت داوطلبانه استفاده می کنند و معنای آن را می دانند نابغه هستند. ذهنیت تجسم خلاق اتصال مستقیم میان ذهن محدود انسان و فراست بی انتهای الهی است.

125- وقتی نقطه نظرها با مفاهیم به ذهن انسان خطور می کنند از یک یا چند منبع زیر حاصل می شوند :

الف ) فراست بی انتها

ب ) ذهن نیمه هوشیار که در آن کلیه اطلاعات به دست آمده توسط حواس پنچگانه و مخابره شده به مغز در آن جای دارند.

پ ) اندیشه های آزاد شده از ذهن دیگران

ت ) ذهن نیمه هوشیار دیگران

وقتی مغز تحت تاثیر یک یا چند محرک ذهنی تحریک می شود، می تواند شخص را به فراسوی افق افکار عالی ببرد و به او امکان بدهد تا کیفیات و دامنه ای از افکار را که در سطوح پایین تر قابل درک نیستند ببیند. وقتی به این فرا سطح اندیشه می رسیم شخص در شرایط کسی قرار می گیرد که در هواپیما در دل آسمان هاست و می تواند از آن بالا خط افق را ببیند و حال آنکه اگر روی زمین باشد چنین امکانی وجود ندارد. از آن گذشته، وقتی در سطح اندیشه بالا قرار می گیریم تحت تاثیر عوامل محدود کننده ای مانند دستیابی به نیازهای اولیه، غذا، لباس و مسکن قرار نمی گیریم. کسی که در چنین موقعیتی قرار می گیرد حالت کسی را دارد که از درون هواپیما، دره ها، تپه ها و سایر محدودیت های فیزیکی مانع از دیدن او نمی شود. ذهن خلاق، در این هواپیمای اندیشه آزادانه عمل می کند به عبارت دیگر راه را برای فعالیت حس ششم هموار می سازد. نقطه نظرهایی را در می یابد که در سایر شرایط امکان دسترسی به آنها فراهم نیست. حس ششم آن ذهنیتی است که تفاوت میان نابغه و شخص عادی را مشخص می سازد.

126- ذهن خلاق نسبت به آنچه از خارج از ذهن نیمه هوشیار شخص سرچشمه می گیرد گوش به زنگ تر و حساس تر می شود. قدرت ذهنی را می توان با تمرین، رشد و پرورش داد. هنرمندان، نویسندگان، موسیقی دان ها و شعرای نامی از آن جهت بزرگ می شوند که می توانند از ذهن و تصور خلاق خود استفاده کنند.

127- روش دکتر گیتز جهت یافتن نقطه نظر مورد انتظار خویش :

وقتی دکتر گیتز می خواست به کمک ذهن خلاق خود از نیروهایی که در اختیار داشت استفاده کند به درون اتاق خود می رفت و پشت میزش می نشست چراغ ها را خاموش می کرد و به عوامل شناخته شده اختراعی که روی آن کار می کرد می اندیشید و در این حالت آنقدر باقی می ماند تا نقطه نظری را که انتظار داشت می یافت و این نقطه نظرها را یادداشت می کرد. گاه این نقطه نظرها به قدری سریع به ذهن او می رسیدند که مجبور می شد به مدت سه ساعت آنها را یادداشت کند. وقتی جریان اندیشه متوقف می شد و او یادداشت های خود را مطالعه می کرد می دید به اصولی دست یافته که در دنیای علمی آن زمان وجود خارجی نداشت. دکتر گیتز زندگی خود را در انتظار شنیدن نقطه نظرها می گذراند. او برای اشخاص و شرکت ها کار می کرد. برخی از شرکت های بزرگ آمریکا به او پول های کلان می دادند تا در انتظار نقطه نظرهای مورد علاقه شان دکتر گیتز به فکر فرو رود.

128- روش دکتر گیتز جهت استفاده از دانش موجود در ذهن :

الف ) او ذهن خود را طوری تحریک می کند که بتواند در سطح بالاتر از متوسط فعال شود. از یک یا چند مورد از محرک های ذهنی یا از سایر محرک ها به انتخاب خود استفاده می کند.

ب ) او به عوامل شناخته شده از اختراعش توجه می کند و در ذهن خود تصویر کاملی از عوامل ناشناخته از اختراعش خلق می نماید.

129- ذهن استدلالی اغلب خطا می کند زیرا اغلب تحت تاثیر تجربه های انباشت شده شخصی است. باید توجه داشت که لزوما همه دانشی که شخص به کمک تجربه انباشت می کند، صحیح نیستند. نقطه نظرهای دریافتی از طریق ذهن خلاق به مراتب قابل اعتمادترند زیرا در مقایسه با ذهن استدلالی از منابع مطمئن تری استخراج می شوند.

130- نیروی جنسی انرژی خلاق همه نوابغ است و اگر نفوذ جنسی از منبعی درست و به جا باشد، قدرتمندتر از نیروی ناشی از استدلال کلامی است. البته دانستن این نیرو به تنهایی برای نابغه شدن کافی نیست این نیرو را باید از میل و انگیزه به مسائل امیال و اعمال هدایت کرد.

131- دنیا و سرنوشت تمدن به وسیله احساسات و هیجانات انسانی شکل می گیرد. ذهن خلاق صرفا بر اساس احساسات و هیجانات عمل می کند نه بر اساس استدلال سرد و بی روح.

132- مخزن جذابیت شخصی :

معلمی که تاکنون رفتار 30 هزار فروشنده را تحت تاثیر خود قرار داده به این نتیجه رسیده : کسانی که از نیروی جنسی قوی برخوردار هستند در زمینه فروش بسیار موفق می شوند. عامل شخصیتی که به نام مغناطیس شخصی نامیده می شود چیزی بیشتر یا کمتر از نیروی جنسی نیست. اشخاص با انگیزه قوی جنسی همیشه نیروی جاذبه بسیار زیادی دارند، این نیروی حیاتی را می توان در رابطه میان اشخاص به گونه ای موثر مورد استفاده قرار داد.

همچنین می توان آن را به کمک عوامل زیر به دیگران انتقال داد :

الف ) دست دادن : تماس دست ها با یکدیگر وجود این مغناطیس یا فقدان آن را ثابت می کند.

ب ) لحن صدا : نیروی جنسی در لحن صدا و طرز آن منعکس می شود.

پ ) حالت بدن : کسانی که تحت تاثیر نیروی جنسی قوی هستند به سهولت و چابکی حرکت می کنند.

ت ) ارتعاشات اندیشه : کسانی که نیروی جنسی قوی دارند، احساس جنسی را با اندیشه های خود ادغام می کنند.

ث ) حالت ظاهر : اشخاصی که نیروی جنسی قوی دارند به وضع ظاهر خود توجه دارند. معمولا لباسی انتخاب می کنند که مناسب شخصیت، جسم و رنگ پوست آنها باشد.

133- مدیران استخدام، هنگام استخدام فروشندگان، به جاذبه شخصی به عنوان یکی از صفات بارز فروشندگان نگاه می کنند. کسانی که فاقد نیروی جنسی هستند هرگز نمی توانند دیگران را به قدر لازم دلگرم کنند یا آنها را تحت تاثیر قرار دهند. اشتیاق و دلگرمی یکی از بارزترین نیازهای فروشندگی است.

134- امتیاز قائل شدن برای داشتن طبیعت جنسی قوی هرگز به مفهوم تشویق بی بند و باری نیست. هرگز مجوزی برای خطاکردن های جنسی نیست. احساس جنسی زمانی یک فضیلت است که در مسیر درست هدایت شود. کسی که در امور جنسی افراط می کند با کسی که مشاعرش را از دست داده تفاوتی ندارد.

135- به ندرت اتفاق می افتد کسی قبل از 40 سالگی کاری خلاق صورت دهد اغلب اشخاص در فاصله 40 و 60 سالگی به این مهم می رسند. جهت اثبات این مطلب اگر زندگی موفق ترین مردان روزگار را مطالعه کنید می بینید که هنری فورد، اندروکارنگی، جیمز هیل بعد از 40 سالگی به موفقیت رسیدند.

136- وقتی احساس عشق با هیجان جنسی در هم می آمیزد شخص اعمال خود را به گونه ای پاک، متعادل و مستدل هدایت می کند.

137- عشق، تخیل و نیروی جنسی جملگی احساساتی هستند که می توانند انسان را به بالاترین موفقیت ها سوق دهند. راه رسیدن به نبوغ شامل توسعه، کنترل و استفاده از نیروی جنسی عشق و عاشقی است.

138- عاشق واقعی هرگز بازنده نمی شود، خاطرات عشقی هرگز فراموش نمی شوند. کسی که نمی تواند تحت تاثیر عشق به مقام رفیع برسد  عاجز و درمانده است، مرده است، درحالی که ظاهرا زنده به نظر می رسد. اثر عشق پایا و پردوام است زیرا عشق طبیعتی معنوی دارد.

139- وقتی عشق با احساس جنسی درهم می آمیزد خلاق می شود. احساس عشق و میل جنسی و احساس تخیل مثلثی هستند که در به موفقیت رساندن اشخاص نقش بزرگ ایفا می کنند. وقتی احساس تخیل به احساس عشق و نیروی جنسی اضافه می شود موانع ذهن محدود انسان و فراست بی انتها از بین می رود، این جاست که نابغه صورت خارجی پیدا می کند.

140- هیچ مردی بدون نفوذ یک زن متناسب، به شادی و خوشبختی نمی رسد.

 

گام دوازدهم : ذهن نیمه هوشیار

 

141- ذهن نیمه هوشیار شامل آن فراستی است که در آن هر انگیزه فکری که به کمک حواس پنجگانه به ذهن هوشیار می رسد، طبقه بندی و ضبط می شود. از ذهن نیمه هوشیار است که افکار را می توان به یاد آورد. ذهن نیمه هوشیار افکار یا احساسات را بدون توجه به ماهیت آنها در خود نگه می دارد. می توانید داوطلبانه در ذهن نیمه هوشیار خود برنامه، اندیشه و یا هدفی را که می خواهید به معادل فیزیکی یا پولی آن تبدیل کنید، به خاطر بسپارید. ذهن نیمه هوشیار انسان شب و روز فعال است. ذهن نیمه هوشیار با استفاده از فراست بی انتها می تواند امیال شخصی را به معادل فیزیکی آن تبدیل کند. ذهن نیمه هوشیار میان ذهن محدود انسان و فراست بی انتها ارتباط برقرار می سازد.

اندیشیدن به هراس و فقر و سایر افکار منفی محرکی برای ذهن نیمه هوشیار شما هستند مگر آنکه بتوانید این تکانش ها را در کنترل بگیرید و آن را به گونه ای مطلوب تر تغذیه کنید. ذهن نیمه هوشیار بیکار باقی نمی ماند اگر در ذهن نیمه هوشیار خود میلی نکارید تحت تاثیر هر اندیشه ای که به آن برسد واکنش نشان می دهد. بایستی ذهن نیمه هوشیار خود را بر روی انگیزه های منفی ببندید و به جای آن افکار مثبت را به ذهن نیمه هوشیار خود هدایت کنید.

142- هر چه را انسان خلق می کند به شکل یک انگیزه فکری است. انسان تا چیزی را در اندیشه خود نبیند، نمی تواند آن را خلق کند. انگیزه فکری به کمک نیروی تصور و تخیل می تواند به برنامه تبدیل شود. وقتی تخیل و تصور انسان تحت کنترل درآید می توان از آن برای ایجاد برنامه یا هدف هایی که منجر به موفقیت در حرفه اشخاص می شوند، استفاده کرد. انگیزه های فکری برای آنکه تبدیل به معادل های فیزیکی خود شوند باید ابتدا از مسیر تخیل و تصور عبور کرده و با ایمان و اعتقاد همراه شوند.

143- احساسات منفی بی آنکه دخالتی داشته باشیم بر تکانش های فکری ما جای می گیرند و به ذهن نیمه هوشیار ما می رسند اما جنبه های مثبت را باید به افکار تزریق کرد و راه انجام این کار تلقین به خویشتن است.

144- وقتی مهیا می شویم تا گیرنده درون ذهن نیمه هوشیار خود را تحت تاثیر قرار دهیم تا از آن برای تحصیل ثروت استفاده کنیم لازم است که روش کار این گیرنده درونی را بشناسیم، باید به زبان او حرف بزنیم در غیر اینصورت، گیرنده، صدای شما را درک نخواهد کرد. گیرنده، احساس یا هیجان را بهتر از هر چیزی درک می کند.

145- هفت احساس مثبت :

الف ) میل و اشتیاق.  ب ) ایمان.  پ ) عشق.  ت ) جنسی.  ث ) دلگرمی.  ج ) تخیل.  چ ) امید.

146- هفت احساس عمده منفی :

الف ) ترس.  ب ) حسادت.  پ ) تنفر.  ت ) انتقام.  ث ) حرص.  ج ) خرافات.  چ ) خشم.

147- احساسات مثبت و منفی نمی توانند بطور همزمان ذهن شما را اشغال کنند در هر لحظه تنها یکی از آنها بر ذهن شما حاکم است این وظیفه شماست که کاری کنید تا احساس مثبت در ذهن شما حضور داشته باشد. این جاست که قانون عادت در شما کاربرد پیدا می کند. عادت استفاده از احساسات مثبت را در خود ایجاد کنید. مطمئن باشید احساسات مثبت سرانجام چنان بر ذهن شما مسلط می شوند که به احساسات منفی اجازه ورود نمی دهند.

148- وجود یک احساس منفی در ذهن هوشیار کافیست تا تمام کمک های سازنده ذهن نیمه هوشیار از بین برود.

149- راز عبادت موثر:

اغلب اشخاص زمانی دست دعا به سوی خدا برمی دارند که همه راه ها را آزموده اند و به جایی نرسیده اند در غیر اینصورت در اغلب موارد دعایشان رسمی و تشریفاتی است. بسیاری از نیایش کنندگان زمانی تن به این کار می دهند که برای موفق شدن به هر دری زده اند و موفق نشده اند. این عده با ترس و تردید نیایش می کنند و ذهن نیمه هوشیار نیز با توجه به این احساسات عمل می کند. اما گاها" شاهد هستیم که دعای ما مورد اجابت قرار می گیرد اگر تاکنون دعایتان اجابت شده است به حافظه خود رجوع کنید و ببینید که در آن لحظه چه ذهنیت و روحیه ای داشته اید. روش ارتباط با خدا، شباهت زیادی با ارتعاش صدا بوسیله رادیو دارد. ایستگاه فرستنده رادیویی صدای انسان را می گیرد و با ارتعاشاتی که در آن ایجاد می کند آن را به گوش می رساند. تنها در اینصورت است که می توان صدا را مخابره کرد. لذا ذهن نیمه هوشیار نیز در حکم واسطه ای است که دعا و نیایش انسان را به شکلی قابل درک برای فراست بی انتها تبدیل می کند، پیام را به او می رساند و از او پاسخی در قالب برنامه یا نظریات قطعی دریافت می کند. به همین دلیل است که خواندن یک کتاب دعا نمی تواند ارتباطی میان ذهن انسان و فراست بی انتها ایجاد کند.

 

گام سیزدهم : مغز : ایستگاه گیرنده و فرستنده اندیشه

 

150- هر کس می تواند آرزوی ثروت داشته باشد و اغلب هم دارند ولی تنها معدودی از آنها می دانند که یک برنامه مشخص به اضافه اشتیاق سوزان، تنها راه انباشت ثروت است.

151- مغز انسان، در آن واحد، گیرنده و فرستنده ارتعاشات فکری است. مغز انسان، نظیر اصلی که در پخش برنامه های رادیویی رعایت می شود، می تواند افکاری را که بوسیله سایر مغزها پخش می شوند دریافت دارد.

- تصور خلاق، دستگاه گیرنده مغز است که اندیشه های ارسالی اذهان دیگر را دریافت می کند. ذهن انسان اگر به اندازه کافی تحریک شود بهتر می تواند ارتعاشات موجود در اطراف خود را دریافت کند و این کار به کمک احساسات مثبت یا منفی ایجاد می شود. به عبارت دیگر به کمک احساسات، ارتعاشات فکری افزایش می یابد. مغز اگر بوسیله احساس یا هیجان جنسی تحریک شده باشد با سرعت بالایی فعالیت می کند. نتیجه تبدیل احساس جنسی به اندیشه به حدی است که تصور خلاق می تواند نقطه نظر را به خوبی دریافت کند.

- ذهن نیمه هوشیار، ایستگاه فرستنده مغز است که به کمک آن ارتعاشات فکری پخش می شوند. تصور خلاق در ایستگاه گیرنده است که به کمک آن نیروی فکر دریافت می شود. تلقین به خود نیز وسیله به کار انداختن ایستگاه پخش شماست.

هنگام استفاده از دستگاه گیرنده و فرستنده مغز خود، باید به سه اصل توجه داشته باشید این سه نکته مهم عبارتند از :

الف ) ذهن نیمه هوشیار                          ب ) تجسم خلاق                          پ ) تلقین به خود

152- بزرگترین نیروها ناملموس هستند .

 

خویش دیگر ما به مراتب از خویش جسمانی ما قوی تر است.

 

گاه به آنچه دیده نشدنی است توجه نداریم. ما اغلب به آنچه بوسیله حواس پنجگانه خود درک نمی کنیم توجه نداریم اما واقعیت این است که انسان بوسیله نیروهایی که آنها را نمی بیند و دیده ناشدنی هستند کنترل می شود. همه نیروهای بشری بر روی هم توان آن را ندارند که با نیروی ناملموسی که در امواج خروشان اقیانوس ها نهفته اند برابری کنند. انسان توان آن را ندارد که نیروی ناملموس جاذبه که کره زمین را در آسمان معلق نگه داشته و مانع از آن می شود که اشخاص به بیرون پرتاب شوند را درک کند، چه رسد به آنکه بخواهد این نیرو را کنترل نماید. انسان به طور کامل تحت تاثیر نیروی ناملموسی است که از طوفان ایجاد می شود. ما هنوز توان درک نیروی ناملموس برق را نداریم.  انسان نیروی ناملموس و فراست موجود در کره زمین را درک نمی کند، نیرویی که قوت و خوراک او را تامین می کند، نیرویی که لباس او را فراهم می سازد و پول در جیب او را تدارک می بیند.

 

گام چهاردهم : قلعه درایت

 

153- حس ششم آن بخش از ذهن نیمه هوشیار است که تصور خلاق نامیده شده است. حس ششم تنها به کمک مراقبه، از طریق توسعه دادن درونی ذهن امکان پذیر می گردد. به کمک حس ششم می توانید از بروز خطر آگاه شوید و از آن اجتناب ورزید، به کمک حس ششم می توانید وقوع حوادث خوشایند و فرصت های مطلوب را پیش بینی کنید و از آنها به سود خود استفاده نمایید، به لطف حس ششم از لطف فرشته ای برخوردار می شوید که در همه مواقع درهای قلعه درایت را به روی شما می گشاید.

154- اشخاص با توجه به افکار و امیال خود به موقعیت امروزشان رسیده اند، میل و اشتیاق عمیق می تواند شرایطی فراهم سازد که خواسته را به واقعیت مبدل سازد. تلقین به خود، عامل مهمی در بازسازی شخصیت است و تنها اصلی است که بوسیله آن شخصیت ساخته می شود.

155- استفاده از منبع الهام :

جایی در ساختار سلولی مغز، اندامی هست که ارتعاشات افکاری را که از آینده خبر می دهد، دریافت می کند. تاکنون علم به محل دقیق این اندام حسی ( حس ششم ) پی نبرده است اما این موضوع زیاد مهم نیست، مهمتر از آن، این است که انسان از طریق حسی سوای حواس پنجگانه اطلاعاتی را دریافت می کند. این علم و اطلاعات اغلب زمانی دریافت می شود که ذهن تحت تاثیر انگیزه ها و تحریک های فوق العاده و غیر متعارف است. هر موقعیت اضطراری که احساسات را برانگیزاند و سبب شود که جریان نبض بیش از حد نرمال افزایش یابد، حس ششم را فعال می کند.

156- نقطه شروع همه موفقیت ها میل و اشتیاق است و نقطه پایانی آن رسیدن به دانشی است که به درک منتهی می شود. درک خویشتن، درک دیگران، درک قوانین طبیعت، شناخت و درک خوشبختی.

 

درک، تنها با استفاده از حس ششم ایجاد می شود.

 

گام پانزدهم : شش شبح ترس

 

157- سه دشمن انسان عبارتند از :

الف ) تردید                              ب ) شک                              پ ) ترس

تا زمانی که این سه عنصر منفی کلا" یا جزا" در ذهن شما باقی باشند حس ششم نمی تواند به وظایف خود عمل کند. این سه عنصر با هم در ارتباط نزدیک هستند، وقتی یکی از آنها را می یابیم دو مورد دیگر نیز در دسترس قرار می گیرند. تردید، جوانه و نهال، ترس است. تردید و دودلی به شکست می انجامد و ترکیب این دو تولید هراس می کند. قبل از پیروزی بر دشمن باید نامش را بدانید. بدانید که چه عاداتی دارد و در کجا یافت می شود. فریب عادات این دشمنان بزرگ را نخورید.

158- ترس یک حالت ذهنی است و ذهن را می توان کنترل و هدایت نمود. انسان قبل از احساس، اندیشه می کند. اندیشه انسان بی درنگ به هم ارز فیزیکی خود تبدیل می شود. تکانش های فکری که به صورت اتفاقی دریافت می شوند، می توانند شرایط مالی، شغلی، حرفه ای یا سرنوشت اجتماعی اشخاص را مشخص سازند.

هر کس می تواند ذهن خود را کنترل کند. هر کس می تواند تحت تاثیر تکانش های فکری و گزارشات مغزی دیگران قرار بگیرد. هر کس می تواند درها را به روی خود ببندد و به انتخاب خود توجه داشته باشد. طبیعت، انسان را در شرایطی قرار داده که جز اندیشه به همه چیز کنترل داشته باشد.

159- شش هراس اصلی که همه اشخاص در زمانی، با یک یا ترکیبی از آنها روبرو می شوند. این هراس ها به ترتیب اهمیت عبارتند از :

الف ) ترس از فقر

ب ) ترس از انتقاد

پ ) ترس از بیماری

ت ) ترس از دست دادن عشق و محبت اشخاص

ث ) ترس از سال های کهولت

ج ) ترس از مرگ

 

160-  ترس از فقر ( مخرب ترین ترس ها ) :

سازش و مصالحه ای میان فقر و تنعم وجود ندارد. جاده های منتهی به فقر و ثروت در دو جهت مغایر هم کشیده شده اند، اگر شما طالب ثروت هستید نباید شرایطی را که به فقر ختم می شود، بپذیرید. نقطه شروع راه منتهی به تنعم، میل و اشتیاق است. اگر خواهان ثروت هستید باید شکل، نوع و اندازه آن را مشخص سازید. اگر شروع درست نداشته باشید و یا اگر قبل از رسیدن به مقصد متوقف شوید کسی جز شما مستوجب سرزنش نیست. برای رسیدن به ثروت باید ذهن خود را بسیج کنید. توجه داشته باشید که ذهن خریدنی نیست باید آن را ایجاد کرد.

ترس از فقر یک حالت ذهنی است و چیزی بیش از آن نیست اما این ذهنیت می تواند راه موفقیت را مسدود کند. ترس از فقر، ذهن استدلالی را فلج می کند، تصور و تخیل را نابود می سازد، اتکای به نفس را می کشد، دلگرمی و اشتیاق را از بین می برد، ابتکار را نابود می کند، هدف و مقصود را نامطمئن می کند، تنبلی و مسامحه کاری را تشویق و دلگرمی و پشتکار را از بین می برد، همچنین کنترل بر خویشتن را غیر ممکن می سازد. خوشی را از شخص گرفته، امکان درست اندیشی را از بین برده و تمرکز تلاش را منحرف می سازد. مداومت و استقامت را تحلیل برده، قدرت اراده را از بین می برد. ترس از فقر، آرزو و اشتیاق را در اشخاص می کشد، بر حافظه انسان تاثیر نامساعد گذاشته و انواع و اقسام شکست را به ذهن انسان دعوت می کند.این ترس، عشق را می کشد، احساسات قلبی را نابود می کند و دوستی ها را از میان برمی دارد. اسباب بی خوابی می شود و به عبارت دیگر فلاکت و بدبختی را به ارمغان می آورد. البته همه این موارد در شرایطی اتفاق می افتد که ما بطور مسلم در دنیایی از تنعم زندگی می کنیم، دنیایی که در آن هر چه را بخواهیم به دست می آوریم.

 

بدون تردید ترس از فقر، هالک ترین ترس هاست

 

نشانه های ترس از فقر:

الف ) بی تفاوتی : نداشتن میل وآرزو،تنبلی ذهنی وجسمانی، فقدان ابتکار تصور تخیل اشتیاق و خویشتن داری

ب ) شک و تردید : به دیگران اجازه می دهیم که به جای ما فکر کنند.

پ ) نگرانی : تقصیرها را در دیگران می جوئیم. بیش از درآمد خود، میل به خرج کردن داریم. از علائم نگرانی می توان به بی توجهی به وضع ظاهر، اخم کردن، افراط در نوشیدن الکل و استعمال دخانیات و عصبیت نام برد.

ت ) احتیاط بیش از اندازه : عادت به در نظر گرفتن جنبه منفی برای همه شرایط، اندیشیدن و صحبت کردن درباره شکست احتمالی به جای توجه به راه های دستیابی به موفقیت، در انتظار زمان مناسب بودن برای به اجرا گذاشتن برنامه ها و نقطه نظرها، آنگونه که صبر کردن به عادتی دائمی تبدیل گردد. توجه به اشخاص شکست خورده و بی توجهی به افراد موفق، بدبینی و نفوس بد زدن، تنبلی و مسامحه کاری، کارها را به فردا موکول کردن، پشت سر هم بهانه آوردن برای انجام ندادن کارها، نپذیرفتن مسئولیت در جایی که امکان آن وجود دارد، تمایل به سازش و مصالحه به جای جنگیدن و مبارزه کردن، نداشتن اعتماد به نفس هدف مشخص و عزم راسخ.

 

161- ترس از انتقاد :

ترس از انتقاد، قدرت تصور را نابود می کند، به فردیت انسان لطمه می زند و اتکای به نفس را از بین می برد.

 

نشانه های ترس از انتقاد :

الف ) کمرویی : اغلب به شکل خجالتی بودن، ترسویی در گفت و گو با دیگران و ملاقات با غریبه ها، تکان دادن بی رویه دستها و سایر اندام های بدن و ثابت نماندن تخم چشم دیده می شود.

ب ) نداشتن تعادل و توازن : این نشانه ترس از انتقاد در ناتوانی شخص در کنترل صدا، ناراحتی در حضور دیگران، بد قرار دادن بدن و حافظه بد، خود را نشان می دهد.

پ ) شخصیت : ناتوانی در تصمیم گیری و ابراز عقیده به صورت قطعی، پذیرفتن دیگران بدون اطلاع از درست بودن آنها

ت ) عقده حقارت : خود را کمتر از دیگران دیدن، زدن حرف های پر طمطراق برای تاثیر گذاردن بر دیگران، تقلید از دیگران در لباس پوشیدن، لاف زدن از موقعیت های خیالی. در کل کسی که دارای عقده حقارت است می خواهد با احساس برتری دادن ظاهری به خود، بر عقده حقارت خود سرپوش بگذارد.

ث ) ولخرجی : رقابت با دیگران در خرج کردن بدون در نظر گرفتن درآمد خود.

ج ) نداشتن ابتکار : استفاده نکردن از فرصت های مناسب برای اعتلای شخصی، ترس از ابراز عقیده، بی اعتمادی به عقاید خود، طفره رفتن از جواب دادن به سئوالات مسئولین و تردید در سخن گویی.

چ ) فقدان جاه طلبی : تنبلی جسمانی و ذهنی، ابراز وجود نکردن، تصمیم گیری ضعیف، تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن، عادت انتقاد از دیگران در پشت سر و چاپلوسی در حضور آنها، عادت پذیرفتن شکست، سوءظن بی دلیل نسبت به دیگران و بی ادبی در رفتار و گفتار.

 

162- ترس از بیماری :

این ترس با ترس از پیر شدن و ترس از مرگ ارتباط نزدیک دارد، در واقع بعضی ها به قدری نگران سلامتی خود هستند که تحت تاثیر آن بیمار می شوند. 75 درصد بیمارانی که برای درمان خود به پزشک مراجعه می کنند از توهم بیماری رنج می برند. انسان بیش از آنچه فکر می کنید قدرتمند است، مغز انسان می تواند بسازد یا نابود کند. نگرانی، ترس، دلسردی و نومیدی به رشد بذر ترس کمک می کند.

 

نشانه های ترس از بیماری :

الف ) تلقین به خود : استفاده از تلقین به خود و مترصد نشانه های بیماری های مختلف بودن، تن دادن به فعالیت های جسمانی بدون راهنمایی اشخاص واجد شرایط،  خودسر دارو مصرف کردن به حساب درمان کردن خود، در اندیشه بیماری های خیالی فرو رفتن و صحبت کردن درباره آن به طریقی که انگار حقیقت دارد.

ب ) خود بیمار انگاری : مرتب از بیماری حرف زدن و در اندیشه بیماری بودن و انتظار بیماری را داشتن تا حدی که به فکر فروپاشی اعصاب منتهی می شود. اغلب بیماری های اعصاب و روان ناشی از بیماری های خیالی هستند.

پ ) ورزش نکردن : ترس از بیماری اغلب در کار ورزش های جسمانی اختلال ایجاد می کند و نتیجه آن بی تحرکی و در نتیجه ازدیاد وزن است.

 

163- ترس از دست دادن معشوق :

منبع اولیه این هراس احتمالا" از زمانی نشات می گیرد که مردها، زن های یکدیگر را می ربودند یا با زن های دیگر رابطه برقرار می ساختند. بررسی های دقیق به عمل آمده نشان می دهد که زن ها بیش از مردها در معرض هراس هستند. زن ها به تجربه آموخته اند که مردها طبیعتا" از ارتباط با زن های مختلف استقبال می کنند.

 

نشانه های ترس از دست دادن مهر و محبت :

الف ) حسادت : داشتن سوءظن به دوستان و عزیزان بدون دلیل مستدل و منطقی، تهمت زدن به همسر بدون هرگونه دلیل موجه، سوءظن داشتن به همه و باور نداشتن اشخاص.

ب ) عیب جویی : عیب یابی در دوستان، اقوام، بستگان، همکاران و عزیزان بدون دلیل مشخص.

پ ) قمار کردن : قمار، دزدی، تقلب و تن دادن به کارهای خطیر به منظور تامین پول برای جلب محبت دیگران.

ت ) خرج کردن بیش از اندازه، یا زیر بار قرض رفتن به منظور راضی کردن معشوق : بی خوابی، عصبیت، فقدان مداومت و پایداری، ضعف اراده، خویشتن دار نبودن، نداشتن اعتماد به نفس و بدخلقی.

 

164- ترس از مرگ :

ترس از مرگ اغلب می تواند ناشی از تعصبات مذهبی باشد. اندیشه مجازات ابدی، علاقه به زندگی را از بین می برد و خوشبختی را غیر ممکن می سازد. تحت تاثیر علم، بسیاری از زنان و مردان از وحشت ترس از مرگ نجات می یابند، زنان و مردان جوانی که به کالج ها و دانشگاه ها می روند به این سادگی تحت تاثیر آتش قرار نمی گیرند.

تمام دنیا از ماده و انرژی تشکیل شده است و با توجه به اصول فیزیک می دانیم که ماده و انرژی هیچکدام قابل تولید و انهدام نیستند. انرژی و ماده را می توان تبدیل کرد اما نمی توان آنها را از بین برد. زندگی یک نیروست، اگر نتوان نیرو و ماده را نابود کرد در اینصورت زندگی نیز قابل تخریب نیست بلکه مانند سایر انواع انرژی می تواند دستخوش تغییر و تحول گردد، اما نابود شدنی نیست. مرگ تنها یک مرحله گذرایی است. می توان گفت که مرگ، خواب طولانی است، خوابی در آرامش است و خواب چیزی نیست که کسی از آن بترسد. این گونه می توان فکر مرگ را از ذهن شست.

 

نشانه های ترس از مرگ :

اندیشیدن به مرگ به جای فکر کردن به زندگی، بهترین راه درمان ترس از مرگ، اشتیاق سوزان به پیروزی است. کسی که به قدر کافی از مشغله ذهنی برخوردار باشد هرگز به مرگ فکر نمی کند.

عمومی ترین علل ترس از مرگ عبارتند از : فقر، نداشتن کار و شغل مناسب، ناامید شدن از عشق و تعصبات مذهبی.

 

165- نگرانی :

نگرانی حالتی از ذهن است که مبتنی بر ترس می باشد، حرکتی آرام اما ادامه دار دارد. قدم به قدم و به تدریج در ذهن انسان نفوذ می کند تا آنکه قدرت ذهن را نابود می سازد. اعتماد به نفس و ابتکار را از بین می برد. نگرانی شکلی از ترس ادامه دار است که در اثر تردید و دودلی به وجود می آید. ذهن بی قرار، عاجز است و تردید و دودلی ذهن را بی قرار می کند. اغلب اشخاص، فاقد قدرت اراده ای هستند که بتوانند تصمیم بگیرند و پای آن بایستند.

 

راه های خلاصی از نگرانی :

- خود را راحت کنید، ترس از مرگ را کنار بگذارید، مرگ را به عنوان یک حادثه غیر قابل اجتناب بپذیرید.

- ترس از فقر را فراموش کنید. تصمیم بگیرید که به ثروت و تنعم برسید.

- پای خود را بر گردن ترس از انتقاد فشار دهید، نگران حرفهای دیگران نباشید، مهم نیست آنها چه می کنند و چه می گویند.

- ترس از سال های کهولت را فراموش کنید، دوران پیری را به رسمیت بشناسید. دوران پیری سال های معلولیت نیستند بلکه دوران خردمندی، درایت، خویشتن داری، درک و فهم هستند.

عادت نگرانی را در خود بکشید و بدانید که زندگی ارزش نگران شدن را ندارد. با این ذهنیت به آرامش می رسید. کسی که ذهنش انباشته از ترس است نه تنها رفتار هوشمندانه ندارد بلکه آن را به ذهن همه کسانی که به او نزدیک می شوند، انتقال می دهد . شانس موفقیت آنها را از بین نبرید.

 

166- اندیشه مخرب :

ارتعاش ترس از ذهنی به ذهن دیگر می رسد. پس جهت رهایی از اندیشه مخرب بایستی هدف شما در زندگی موفق شدن باشد. برای موفق شدن به آرامش ذهن و ذهن آرام احتیاج دارید. باید به خوشبختی برسید.

نشانه های موفقیت به شکل تکانش های فکری ظاهر می شوند، می توانید ذهن خود را کنترل کنید، می توانید آن را با هر تکانش فکری که بخواهید تغذیه کنید. می توانید از ذهن خود استفاده سازنده کنید. شما حاکم بر زندگی دنیوی خود هستید، می توانید افکار خود را کنترل کنید، می توانید بر محیط خود تاثیر بگذارید، آن را هدایت و کنترل کنید. می توانید زندگی خود را آنطور که می خواهید بسازید.

 

167- کارگاه اهریمن :

علاوه بر 6 ترس اولیه که به آن اشاره کردیم اشخاص از چیز دیگری نیز رنج می برند. این نیز خاک حاصلخیزی است که بذرهای شکست در آن به وفور رشد می کنند و اغلب از 6 هراس مورد اشاره هالک تر است و آن آسیب پذیری در برابر نفوذ منفی است.  اشخاصی که ثروت زیاد انباشت می کنند از خود در برابر این اهریمن حراست می نمایند، اما اشخاص گرفتار فقر و تنگدستی از این مهم غافل می مانند. باید خود را برای مقاومت در برابر شیطان آماده کنید. به منظور انباشت ثروت بایستی خود را به دقت بررسی کنید و ببینید که آیا تحت تاثیر نفوذ منفی قرار می گیرید. با غفلت از این خودشناسی خود را از رسیدن به هدف هایتان محروم می سازید.

می توانید از خود به آسانی در برابر دزدان سرگردنه حراست کنید. اما غلبه بر این شیطان هفتم به مراتب دشوارتر است زیرا در خواب و در بیداری و در هر شرایطی که در خواب غفلت باشید به سراغ شما می آید. از آن گذشته سلاحی ناملموس دارد زیرا صرفا" یک حالت از ذهن است. این شیطان در عین حال خطرناک است زیرا به اشکال مختلف تجربه درونی دارد و از طریق ذهنیت شخصی با او در تماس می شود. اغلب به اندازه سم کشنده است هر چند ممکن است به سرعت خوردن سم، کسی را نکشد.

168- چگونه می توان خود را از نفوذ افکار منفی نجات داد ؟

برای حراست از خود در برابر نفوذهای منفی، خواه این افکار زائیده خود شما و یا نتیجه فعالیت های اشخاص منفی اطراف شما باشد، به این مهم توجه داشته باشید که شما از قدرت اراده برخوردار هستید از این نیروی خود استفاده کنید تا در حصاری قرار گیرید که از نفوذ افکار منفی به ذهنتان مصون باشید. توجه داشته باشید که انسان در معرض آسیب همه تلقین هایی است که با نقاط ضعف او در ارتباط باشد. همچنین به یاد داشته باشد که نفوذ منفی اغلب از طریق ذهن نیمه هوشیار روی شما عمل می کند به همین دلیل تعقیب کردن آن دشوار است. کاری کنید که ذهن خود را به روی اشخاص منفی ببندید.

ذهن خود را پاکسازی کنید . شیشه های داروی آن را دور بریزید. به سردی ها، دردها، تالم ها و بیماری های خیالی بی توجه شوید. در جستجوی معاشرت و دوستی با کسانی برآیید که شما را به اندیشیدن و به صلاح خود کاری صورت دادن، تشویق می کنند.

169- چیزی که بر آن کنترل مطلق دارید :

شما نسبت به هر چیز به جز یک مورد کنترل مطلق دارید و آن یک مورد اندیشه های شماست. اگر نتوانید ذهن خود را کنترل کنید مطمئن باشید که چیزهای دیگر را نیز نمی توانید کنترل کنید. ذهن شما جایگاه معنوی شماست از آن به دقت حراست کنید. شما برای رسیدن به این مهم از قدرت اراده برخوردارید. بسیاری از کسانی که ذهنیت منفی داشته اند سعی کردند توماس ادیسون را متقاعد کنند که برای ضبط و پخش صدای انسان نمی تواند کاری صورت دهد، ادیسون حرف آنها را نپذیرفت زیرا او می دانست که ذهن انسان هر چه را بتواند تصور و باور کند، می تواند آن را تولید نماید و همین باور بود که ادیسون کبیر را در ردیفی بالاتر از دیگران قرار داد.

کنترل ذهن نتیجه نظم و انظباط و عادت است یا شما ذهن خود را کنترل می کنید یا در غیر اینصورت کنترل خود را به دست او می دهید. راه سازشی وجود ندارد.

مفیدترین روش علمی برای کنترل ذهن این است که آن را با هدفی مشخص و با برنامه ای معین سرگرم کنید. زندگی همه افراد موفق را مطالعه کنید و ببینید که آنها ذهن خود را کنترل کرده اند و از آن برای دستیابی به هدف های شخصی استفاده نموده اند. بدون این کنترل موفقیت امکان پذیر نیست.

170- عذر و بهانه

عذر و بهانه آوردن و شکست را توجیه نمودن اقدامی بسیار فراگیر است. شاید بتوان گفت که این عادت از بدو خلقت انسان وجود داشته و عامل تباه کننده موفقیت است.

چرا اشخاص به این توجیهات متوسل می شوند ؟ زیرا خود خالق آنها هستند، عذر و بهانه های اشخاص زائیده تصورات و تخیلات آنهاست و انسان به حکم طبیعت خود، از فرزند زائیده مغز خود حمایت می کند.

افلاطون می گفت : نخستین و بهترین پیروزی، پیروزی بر خویشتن است. اما تحت سلطه این خویشتن قرار گرفتن بسیار مصیبت بار و اسباب شرمندگی است.

فیلسوفی می گفت : برایم عجیب بود که فهمیدم اغلب زشتی هایی که در دیگران می بینم بازتاب طبیعت خود من بوده است.

آلبرت هیو بارد می گفت : برای من همیشه عجیب و اسرارآمیز بوده است که چرا اشخاص به عمد این همه وقت خود را صرف می کنند تا بهانه ای برای نقطه ضعف های خود بیابند. اگر این وقت را صرف کار دیگری می کردند، می توانستند ضعف های خود را برطرف کنند در این صورت به بهانه سازی و توجیه نیاز نبود.

 

 ممکن است سابقا" بهانه های منطقی داشتید که علت موفق نشدن خود را توجیه کنید اما این توجیه در حال حاضر بی مفهوم و غیر قابل قبول است زیرا در حال حاضر شاه کلیدی در اختیار دارید که می تواند درهای تنعم را به روی شما بگشاید.

 

این شاه کلید ناملموس است با این حال قدرتی عجیب دارد و آن توانایی شما در خلق اشتیاق سوزان برای رسیدن به ثروت و تنعم شخصی است.

 

استفاده از این کلید مشمول هیچگونه جریمه نیست ولی اگر از این کلید استفاده نکنید باید تاوان شکست را بپردازید.

 

 

منبع : کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

نویسنده : ناپلئون هیل

ترجمه : مهدی قراچه داغی

تعداد بازدید کننده : 431